دسکتاپ

دسکتاپ ها و دانستنی های آن

پونصد و شصت و هشت

امیر آنبلاک شد. چتمونو کلیر زدم. واتسمو کلا پاکسازی کردم. جای دیلت اکانت،مصرف دیتای واتسو قط کردم ک دگ وصل نشه و پیامی نیاد.اپو انداختم توو پوشه ی اپای بلا استفاده و تمام.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و شصت و نه

عشق زندگیِ منو مختل میکنه بچه ها.‌‌.. .خیلی حس خفنیه که یه نفرو دوس داشته باشی و اونم دوست داشته باشه،اره،اما مشکلاتش بیشتره... . متاسفانه... و من وقتایی ک عاشق نیستم بهتر میتونم زندگیمو مدیریت کنم.مث الان.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد

زمانو نمیشه به عقب برگردوند. عمر رفته برنمیگرده. یه سری چیزا رو نمیشه مثل قبل کرد.نمیشه مثل اولش بشه. همه چی تحت کنترل ما نیست.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و یک

کاش میتونستیم بریم خرید و ب قول جناب لیتو کارتو بکشیمو تخ*ممون باشه صورت حساب!
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و دو

براتون ارزو میکنم که خدا اونقدی دوستون داشته باشه که ذات واقعی ادما رو قبل از اینکه دیر بشه بهتون نشون بده.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و سه

شخصیت واقعی ادما رو از روی رفتارشون با دیگران و کارایی که میکنن بشناسین.ادما همیشه اون چیزی نیستن که به زبون میارن.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و چهار

نباید خوشبین باشیم و فک کنیم ادما یه سری موجود گوگولی و ارومن.نه اینکه بدبین باشیم،فقط باید واقع بین بود.نباید فک کنی چون خودت خوبی بقیه هم باید خوب باشن.چون تو بد دیگرانو نمیخوای اونام بدتو نمیخوان.اره یجورایی ناامید کنندس ولی دنیا رو نباید رنگی دید.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و پنج

با پاک کردن خاطرات،پیاما،و این چیزا هیچی تغییر نمیکنه.اره درسته شاید باعث بشه دیگه به چیزایی که اتفاق افتادن فک نکنی اما رو اینده تاثیر خاصی نمیزاره.برای اینده باید پاشی،باید حرکت کنی،تلاش کنی،اتفاقات جدیدو رقم بزنی.
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و شیش

اونی که نیم ساعت پیش وسط یه صحنه ی احساسی تو یه فیلم کمدی نشست گریه کرد داره براتون پست میزاره! #اوضاع_روحی_ریدمان
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

پونصد و هفتاد و هفت

سالِ سومِ دبیرستان،وقتی فهمیدم که تو یه رابطه ی پوچ و دروغی بودم،وقتی فهمیدم طرفم اونی نیس که خودشو جلوه میداده،وقتی به فنا رفتم فک میکردم دیگه عاشق نمیشم،دیگه کسی چشممو نمیگیره،دیگه اعتماد نمیکنم و دیگه هیچکی بدرد من نمیخوره.گذشت و فهمیدم که همه ی این حسا موقتیه و زمان حلش میکنه.اون دوران فکر میکردم که یه چیز بزرگو از دست دادم اما الان که دوباره از یه رابطه ی احساسی خارج شدم،الان که بزرگتر شدم و ب نسبت قبلم منطقی تر شدم،میفهمم که رابطه دارایی نیس و نباید
+ نوشته شده در يکشنبه 2 مرداد 1401ساعت 15:36 توسط متین |

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد